تو قصدت رفتنست امروز و هی فردا نمی خواهد
و رفتن هم جگر خونی و هی بلوا نمی خواهد

خیالت مثل زالو می مکد خونِ دل و مغزم
دلم این زندگی را بین زالو ها نمی خواهد

کسی کهِ از تپش افتاده قلبش مرده یعنی او
کسی کهِ مرده قلبی را دگر اهدا نمی خواهد

همانی کهِ برایِ من تمامِ زندگانی بود
دلش گیرِ کسی هست و مرا حالا نمی خواهد

خودم می دانم این کهِ با کسی جز من هم آغوشی
دو چشمت جار دارد می زند حاشا نمی خواهد
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانستنی ها goplaing ایران مدرس سالن زیبایی نازلین تبلیغات خودکار آنلاین گنجینه سوالات مقطع ابتدایی طراح اراکی | tarahearaki آموزش فروش و بازاریابی